آریا

خاطرات من

آریا

خاطرات من

شیدا

دیشب با شیدا صحبت کردم . دختری عجیب و غریب با طرز فکری خاص , روش زندگی ای عجیب که قابل درک نیست به حدی که هیچ احساس دختر بودن درمن ایجاد نکرد و نگار که هیچ اشتیاقی به هم صحبت شدن با او ندارم اما کنجکاوی باعث شد تانیمه شب هم صحبت شویم و در نهایت با تلخی به پایان برسیم .

اما چیزهایی که فهمیدم در موردش

بار علمی نسبتا خوبی داره و به زبان انگلیسی هم مسلطه . احتمالا از نظر مادی بد نیست و سرش هم به تنش می ارزه اما در طرف دیگه دقیقا مثل هلن همیشه دنبال برتری جویی و خرد کردن شخصیت طرف مقابله . طرز فکر کاملا متناقض و در ظاهر بی اشتیاق به زندگی . وقتی باهاش حرف زدم حس مشمئز کننده ای از لحن کلامش حس کردم و ناخوداگاه عصبانی شدم . با وجود اینکه چند روز پیش هلن رو دیدم و بابا هم یهبرخورد بد باهاش بیرون داشت .... .

بگذریم به هر حال این دختره شیدا اصلا برام اهمیتی نداره از نظر من یه دیوانه روانی بیشتر نیست .



این روزها خیی عصبانی و شورت تمپر شدم 

حتی چیزهای کوچیک هم منو عصبانی میکنه . نمیدونم دلیلش چیه شاید گرما باشه شایدهم اتفاقات چند روز اخیر باشه . الان که دارم مینویسم ساعت از 9 صبح گذشته و روز شلوغی در پیش دارم و باید برم دنبال پول . 

حس رقابت با بعضی ها افتاده توجونم و وقتی من باید کاری رو انجام بدم مطمئنا انجامش میدم . ازطرف دیگه این پروسه خیلی زمان بره و من نمیتونم خیلی صبر کنم .

امیدوارم همه چیز سریع تر رو به جلو حرکت کنه و دیگه با آدمهایی مثل شیدا برخورد نکنم . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد