آریا

خاطرات من

آریا

خاطرات من

هتل

ساعت کمی از دوازده شب گذشته و من هتل هستم . شبی طولانی در انتظار منه . نشستم و دارم سرور هتل رو راه اندازی میکنم و از طرفی هم نصفه و نیمه بازی برزیل-ایتالیا رو نگاه میکنم . امروز خودم رو دوباره محک زدم . امروز ساعتی با کسی تنهای تنها بودم بدون اینکه اتفاق خاصی بیفته . در حقیقت خودم هم شوکه شدم که هیچ حسی نداشتم . با وجود فوقالعاده بودن طرف از همه لحاظ اما واقعا نتونستم هیچ کار خاصیانجام بدم . شایددلیل اصلیش فقط یک نفر باشه . کسی که توگذشته بلاهای زیادی سرم اورده و حالا نسبت به خیلی چیزها بی احساس شدم . سرد شدم و کلا از غرایض طبیعیم فاصله گرفتم . شاید بهترین واژه برای من "Living dead" باشه .

حالا نیاز به یک اتفاق دارم . اتفاقی که زندگیم را دوباره ویران و بازسازی کند

نظرات 1 + ارسال نظر
یاس کبود یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ق.ظ

به نظرم نباید به گذشته فکر کرد فقط باعت ازار و ناراحتی ادم میشه دنیای هر کسی یه جوره

تنها چیزی که فعلا برای فکر کردن دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد