این هم انتی ویروس برای از بین بردن انواع جدید و قدیمی ویروس کزم غیظ که توسط سازنده خود ویروس ارائه شده و البته مشکل منو کاملاْ حل کرد
بازهم سلام
ساعت حدوداٌ یک ربع به ۶ بعد از ظهره و هوا شدیدا گرم و مرطوبه . از شدت گرما زیر پیراهنم کمی مرطوب شده و روی پیشانیم نیز احساس رطوبت میکنم و هر از گاهی با دسمالی نوازشش میکنم .
بی دلیل به وبلاگم اومدم و بازهم بدون دلیل شروع به نوشتن کردم
امروز برای عاطفه چند جمله نوشتم و ازش خواستم که منو ببخشه . کار درستی نکردم چون احتمالا اون تا حالا منو فراموش کرده بود و الان براش خاطرات بدی رو زنده کردم اما توی اون لحظه نمیتونستم چیزی ننویسم
الان به هلن فکر میکنم به خود خود ناکسش . به اون قیافه بی نهایت قشنگش و اون وجود خواستنیش که برای بدست آوردنش زمانی هر کاری میکردم . حالا برام همه چیز فرق کرده نوع دیگری دوستش دارم . بیبشتر احساس ترحم می کنم . احساس کمک به هم نوع
به هر حال رابطه ما ۹۹.۹۹ ٪ تموم شده هستش
دیگه حال ندارم . بعدا بازم میویسم
سلام
چند روزی بود که رشت نبودم و توی دانشگاه در حال کمک به بچه های زیست بودم تا همایش ملی رو درست اجرا کنند . من اپراتور سالن شماره ۲ بودم و واسه همین ۳ روزی رو تالش موندم که بدترین شبهای زندگیم بود اما خوب دیگه نمیشد به بعضیا نه گفت .
به هر حال روزها به همراه بقیه بیرون رفتیم و در کل دوستهای کله گنده و خوبی هم پیدا کردم .
سعی کردم یکی رو پیدا کنم اما نمی تونم با کسی آشنا بشم نه دیگه جسارتشو دارم ونه واقعاْ علاقه ای به اینکار دارم . دنبال هیچ کس نیستم و هیچ پروژه ای هم ندارم .
دیگه واسه امروز کافیه . بعداْ بیشتر مینویسم
سلام به همه
من هستم آریا
مدتها بود که فرصت نشده بود بیام و برای دل خودم بنویسم اما دوباره نوشتم . نوشتنم اینبار دلیل خاصی جز دلتنگی نداره .
هوا با اینکه تو تابستون هستیم سرد و ابری و بارانی شده مثل همیشه لذت میبرم از هوای شهر قشتگم ( رشت )
مدتهاست که با عاطفه بهم زدم . شاید دو ماهی میشه . هلن رو هم کم کم فراموش میکنم به جز موقعی که عکسش رو میبینم در باقی مواقع احساسمو میتونم کنترل کنم ولی خوب کاریش نمیشه کرد و من با این وضیت کنار اومد .
مشکلات یکی دوتا که نیستن
دانشگاه رو انشا الله ۲ ترم دیگه تموم میکنم و همین ۱۱ ترمه تموم کردن هم خودش کلی مکافات داره . دیگه حوصله دخترها رو ندارم و حس صحبت کردن هم دیگه تو وجودم از بین رفته
منتظر میمونم تا ببینم آینده چی میشه
دستام دیگه خسته شدن پس بعدن ادامه حالمو مینویسم
خدا حافظ