آریا

خاطرات من

آریا

خاطرات من

دوشنبه 16 دی 87

امروز بعد از مدتها رفتم چت . تو چت یکی دیدم به اسم هلن . خواستم مخشو بزنم اما حرف معنی داری بهم زد . بهم گفت مگه تو از دخترها بیزار نیستی ؟

همین حرفش باعث شد از تو یاهو بیام بیرون البته نه از سر خجالت . بلکه از روی بی احساسی .

حلم به هم خورد از همه اونهایی که ظاهر زیبا دارن و منو به خودشون جذب میکنن . یا اسمی دارن که ذهن آدمو تحریک میکنه . سعی میکنم دیگه خودمو الاف همچین آدمهایی نکنم.

بگذریم

امروز یه برنامه کاری خوب هم بهم خورد اگه خدا بخواد تو این ماه خوب میتونم پول دربیارم . تو فکر خرید یه لب تاپ دیگه و یه GPS هستم . خدا رو چه دیدی شایدم نتونستم .

به هر حال الان دیگه شب شده و طبق معمول مغزم درست کار نمیکنه و بهتره تا هذیان نگفتم برم بگیرم بخوابم .